و "زبان" جبرِ شیرینِ پیونددهنده که برای یگانگی پدید آمد، مخواه "تَ ف رَ قِ ه" افکند!
. ماجرای زندگی آیا جز مشقّتهای شوقی توأمان با زجر اختیارش هم عنان با جبر بسترش بر بُعدِ فرّار و مِه آلودِ زمان لغزان، در فضای کشف ِ پوچ ِ ماجراها، چیست؟ من بگویم یا تو میگویی؟ هیچ جز این نیست ...
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد