باد ما را خواهد برد...

و "زبان" جبرِ شیرینِ پیوند‌دهنده که برای یگانگی پدید آمد، مخواه "تَ ف رَ قِ ه" افکند!

باد ما را خواهد برد...

و "زبان" جبرِ شیرینِ پیوند‌دهنده که برای یگانگی پدید آمد، مخواه "تَ ف رَ قِ ه" افکند!

.
ماجرای زندگی آیا
جز مشقّت‌های شوقی توأمان با زجر
اختیارش هم عنان با جبر
بسترش بر بُعدِ فرّار و مِه آلودِ زمان لغزان،
در فضای کشف ِ پوچ ِ ماجراها، چیست؟
من بگویم یا تو می‌گویی؟
هیچ جز این نیست ...


م. اخوان ثالث

غذا را فراموش کن، اندیشه‌ات را نه!

دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۸، ۰۱:۴۵ ق.ظ

 

 

ذهن ما محل آمدورفت هزاران اندیشه است که با گزینش 
به برخی افکار بال و پر می‌دهد.
پایان روز، درست مانند زمانی است که پس از یک خرید مفصل از بازار برگشته‌ای و وسیله‌های نو را بسیار دوست داری و دلت می‌خواهد دائم نگاهشان کنی و هر چه زودتر از شر وسیله‌های کهنه و مستعملت رها شوی...

خواهان آنی
افکار جدید روزت را نگهداری؛ البته نه تا همیشه، تا زمانی که دلت را نزده باشد و دسته‌ دیگر افکار هم ذهنت را درگیر می‌کند که دوستشان نداری و از آن‌ها فراری هستی!
نوشتن علاوه بر سروسامان دادن به اندیشه‌های دوست داشتنی‌ات، کمک می‌کند آن‌ها ناب بمانند و کامل...
هنگامی تکلیفت با این دست اندیشه‌هایت روشن شد و مطمئن شدی که منظم و جامع با به تحریر درآوردنشان، ماندگار شده‌اند، نوبت به افکار ناخوشایند می‌رسد؛
دوست داری یکباره از خاطرت محو شود اما نه...
به این فکر می‌کنی به این قبیل فکرها هم نیاز داری... پشیمانی، تردید، احساس شکست، حس تباهی، فکر مفید نبودن، احساس پوچی و ... همه افکاری که سعی می‌کند حال خوش الآنت را بگیرد و ملامتت کند که تو اشتباهاتی داشته‌ای...
نه...
نباید از این افکار گریخت، باید اشتباهات را با جانِ دل پذیرا بود، بدون خطا هیچ آدمی مجرب نمی‌شود، خطاست که باعث می‌شود قدر نکویی و درستی را بدانیم، اگر اشتباهات در زندگی ما نباشد ما آدم‌های خامی به بار می‌آییم که فقط درس‌هایی زبان به زبان شنیده‌ایم...
زندگی به خطر کردنش می‌ارزد، خطر و خطا فراز و فرودهایی در زندگی پدید می‌آورند که آدم تازه متوجه می‌شود کجاست و برای رهایی از منجلاب چه باید کند.
وقتی خودت برای بالا کشیدنت تقلا می‌کنی قدر زندگی را بهتر درک می‌کنی.
پس چه خوب چه ناخوشایند، اندیشه‌هایت را بنویس...
بگذار بمانند،
خطاهایت ماندگار شوند برای عبرت
و
سرافرازی‌هایت برای عزت
بنویس و ماندگارشان کن.

 

فروغ‌الزمان

 
پی‌نوشت:
 
 ﴿ن وَالْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ/ قلم
 

نظرات  (۱)

۲۵ تیر ۹۸ ، ۱۷:۱۲ حامد احمدی
بدون خطا اصلا آدم آدم نمی شود. خطا باید باشد که ما حد مان را بدانیم. وسوسه هر آدمی را سست می کند. و تا آخر عمر هم همراه ما است. کم خواهی، کوته نظری، تصور خام غنا و بی نیازی... این ها آدم را ادب می کند. که حواس ت را جمع کن. من که تو را خوب می شناسم!!
و آدم، اگر به ترس از خطا ایمن باشد، پله ها را می پیماید، به چند شرط دیگر که بماند..
اما اینکه، انسان بنویسد هرآنچه در ذهن دارد، چه برای خود، چه برای غیر، به نظرم، سطحی از رشد و مرتبه ای از امید را می طلبد. که بتواند بر ترس بزرگ که از دست دادن داشته ها باشد، به هدف انتقال به دیگران که چراغ راه باشد، این کار هر کسی نیست. و اگر به هر ترتیبی، چه از سر بخت بلند و روزگار موافق، چه از سر توصیه صاحب اندیشه ای، به هر روی، نوشتن، مسیر لذت بخشی است که آن سرش ناپیدا!

پاسخ:

درود بر شما گرامی
سپاس از بیان دیدگاهتان...
نوشتن را از آن جهت ترجیح دادم که در ابتدا گوشزدی باشد برای خودم؛
چرا که همیشه آدمی در معرض لغزش‌هاست و فراموش نکردن خطاهای گذشته
او را در مواجه‌ با خطاهای نو، رهمنون می‌سازد ...
پروردگار عالم را سپاس رواست به هزاران دلیل و یکی آنکه انسان‌های صاحب اندیشه‌ای بر سر آدمی قرار می‌دهد که راهنماست و عقلی در سر که حق پذیر باشد و و ذوقی در وجود تا با بهره‌گیری زان‌ها
آنچه در ذهنش تراوش می‌شود را بر این صفحه جاری سازد؛
به امید آنکه رهگذری اگر این نگاهی به نوشته‌ها انداخت
کمکی هر چند اندک، در جایی از زندگیش شامل حالش شود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی